Its dark, so we shan’t be seen!

11.28.2006

Unintended

ظر

مرگی اگر نباشد

رستاخیزی نیست


از چاه های گود و سیاه زمان

باید با وقفه های طولانی مرگ وتولد پرید

با خواب های عمیق از برهوت زمستان
های بیهودگی..


بیهودگی اما

پایانی ندارد

چشم هایم را باز کردم

و همه چیز همان است که بود

حتی من

شاید فقط آرام
تر
شاد تر
تنها تر.

:: posted by Pegah, 23:01 | link | (3) comments |