Its dark, so we shan’t be seen!

11.13.2008

On fluctuations of eigenvalues of random Hermitian matrices


همه این حرفها را می زنم که تو بفهمی
وقتی صبح یک روز خیلی عادی پاییزی
که عصرش باید تمرین هایی که بلد نیستی را تحویل بدهی
و شبش باید در حالی که داری از زور ناراحتی خفه می شوی قهقهه زنان شادی یک آدم دیگر را جشن بگیری،
خوش حال از خواب بیدار شوی
و در حالی که لبخند احمقانه ات را به قهوه فروش ابله کنار دانشکده هم تحویل می دهی،
از زور خوش حالی قهوه ی تلخ هر روزت را با چرب ترین شیر ممکن مخلوط کنی،
آخر و عاقبتت می شود همین
که نصف شب با یک لامپ 60 وات کنار پنچره ای که با زیلوی پیک نیک خفه شده چمباتمه بزنی،
و از خودت بپرسی آخرش که چی؟ و این بار از همیشه هم جدی تر هم بپرسی

همه ی این ها را گفتم که بدانی:
میانگین یک روز خیلی عادی پاییزی
هرگز بالای صفر نمی رود، هرگز

:: posted by Pegah, 09:40

1 Comments:

شما کی ای؟
Blogger yasaman, at 10:29 AM  

Post a Comment